يادداشت سردبير٬ شماره ١٠٩
سياوش دانشور
"ما ميگيم خر نميخوايم٬ پالون خر عوض ميشه!"

 

رويدادهاى سياسى ايران بيانگر يک سير کلاسيک در تمام کشورهائى است که دولت طبقه حاکم ديگر به طرق گذشته نميتواند حکومت کند و مردم نيز نميخواهند و ديگر گردن نميگذارند. وقتى که اين سير شروع ميشود٬ که در ايران بسيار پيشتر شروع شده و امروز به اوج رسيده است٬ در ميان حکومتى ها بخشى پيدا ميشود که ميخواهد "رفرم" کند٬ پروستريکا بياورد٬ سلطنت مشروطه بياورد٬ از قانون اساسى و سنگر آن دفاع کند٬ و "جامعه مدنى" بياورد!

حقيقت اينست که اينها اسم رمز است و بيانگر واقعيت سياسى جامعه و وجوه کشمکش طبقاتى نيست. اينها عباراتى است که راه حل بخشى از طبقه حاکم براى مقابله با طوفان در جامعه در قالب آن بيان ميشود. خيل شخصيتها و شبه دمکراتها و رفرميستها بميدان مى آيند تا در مقابل سيل در راه سدى ببندند. منطق طرفين نيز ساده است: خط افراطى يا اصطلاحا "هارد لاينرها" هر گونه عقب نشينى را معادل نابودى کل سيستم ميدانند. خط مقابل و تازه دمکراتهائى که تا ديروز هم کاسه اوليها بودند٬ فکر ميکنند که اين مسير خيرش را رسانده و تداومش معادل نابودى کل سيستم و نظام است. هر دويشان راست ميگويند و هيچکدامشان راه حلى ندارند. مردم اين پديده و شکاف در بالا را ميبينند و هر روز تلاش ميکنند آن را عميق کنند و به نفع مبارزه آزاديخواهانه و اهداف واقعى خود از آن سود ببرند. برخى هم هستند که همواره صورت ظاهر مسائل و همان اسم رمزها را از دولتها و جناح هايش ميگيرند و سياست خود را له يا عليه آن براين اساس تنظيم ميکنند. اينها٬ هرچه باشند٬ يا در کمپ بالائيها شمشير ميزنند و يا پائينى ها را با اندرزهاى ايدئولوژيک و مذهبى گونه شان ارشاد ميکنند.

مردم ميگويند حجاب و آپارتايد اسلامى نميخواهيم٬ عده اى ميگويند خانم مسلمان ميلياردرى هست که در پارک و در معيت نگهبانان و باديگاردها دوچرخه سوارى ميکند و يکى حزب اللهى ديگر نيز هست که روسرى اش گل گلى است! مردم ميگويند اختناق نميخواهيم٬ قانون ارتجاعى تان را نميخواهيم٬ عده اى ميگويند اعتراض قانونى و مسالمت آميز در چهارچوب قانون! مردم ميگويند فقر و گرسنگى نميخواهيم٬ حکومت دزدان و سرمايه داران نميخواهيم٬ پاسخ ميشنوند که عده اى فاسد اند و بايد افشا شوند! مردم ميگويند خامنه اى و سلطنت و ولى فقيه نميخواهيم٬ عده اى دنبال ولى فقيه "نرمتر" اند و خاکريز شوراى رهبرى ولايت را آماده ميکنند! يادش بخير نسل انقلابيون ۵٧ که بيشمارشان در خاوران ها و "تف آباد ها" و "لعنت آبادها" و در گورهاى دسته جمعى بى نام و نشان آرميده اند. آنها در مقابل همين سير در انقلاب ۵٧ که اويسى ها و ازهارى ها و بنى احمد ها و بختيارها را ميگذاشت٬ در خيابان پاسخ دادند؛ "ما ميگيم خر نميخوايم٬ پالون خر عوض ميشه!" حالا ما ميگيم جمهورى اسلامى نميخواهيم و عده اى ميخواهند ما را به عهد خمينى و منتظرى يعنى ستونهاى همين نظام آدمکش برگردانند! 

محور يک سياست انقلابى در ايندوران بايد روى شکستن نقاط سازش تمرکز کند. دراين مسير ايستگاههاى متعدد وجود دارد و هر ايستگاهى محصول سازش و کشمکش و تشديد بن بست در بالا و کمپ طرفداران وضع موجود است. هر ايستگاهى محصول اينست که بالائى ها تلاش ميکنند وقت بخرند٬ نيرويشان را جمع کنند٬ تجديد قوا کنند تا مردم را عقب برانند و سرکوب کنند. يک سياست انقلابى اينست که فرصت ندهد٬ نقاط سازش را در نطفه شکست دهد و راه پيشروى کل جنبش اعتراضى عليه حکومت را بگشايد. زنان اگر ميخواهند آزاد شوند نبايد سر سوزنى با نظام آپارتايد جنسى و قوانين ضد زن سازش کنند٬ برابرى کامل و بيقيد و شرط زن و مرد با هيچ نوع اسلام و حکومت اسلامى متحقق نميشود! آزادى سياسى در جامعه با بزک کردن اختناق و ارتجاع متحقق نميشود٬ براى کسب وسيعترين آزاديها بايد کليه ارکان ارتجاع و اختناق را درهم کوبيد! فرهنگ ارتجاعى و سنتى و عقب ماندگى اخلاقى با عوض کردن آخوند با مکلا و يا دولت اسلامى با جمهورى تغيير نميکند٬ بايد عليه سيستم فرهنگى و اخلاقى مسلط جامعه شوريد! بايد عليه ارزشها و اخلاقيات مسلط شوريد! خلاصى از مذهب و ارتجاع مذهبى در هر پوششى با "رفرم" در مذهب و اختيارات دستگاه مذهب متحقق نميشود٬ بايد دست مذهب را از سر زندگى مردم کوتاه کرد! فقر و فلاکت و گرسنگى و ناامنى اقتصادى و اجتماعى و بيکارى و خيابان خوابى با حکومت مبتنى بر طبقات و سرمايه دار و کارگر و مزد بگير و مزد بده از بين نميرود٬ براى تحقق کامل برابرى اقتصادى و اجتماعى بايد ارکانهاى نظم سرمايه و جامعه مبتنى بر طبقات را درهم کوبيد که نابرابرى بنيادى قانون اساسى اش است!

کارگران٬ زنان و مردان آزاديخواه!
هيچ نوع سازشى را با حکومت اسلامى نپذيريد! هيچ نوع زن ستيزى و بيحقوقى را نپذيريد! يک ذره تبعيض را قبول نکنيد! هيچ نوع زعامت آخوند و دستگاه مذهب را نپذيريد! دست رد به سينه هر نوع اسلام حکومتى و غير حکومتى بزنيد! هيچ نوع نابرابرى و فقر را قبول نکنيد! هيچ نوع وعده آزادى را از بانيان اختناق نپذيريد! اين جانيان و قاتلين حرفه اى در ته راه اند. همه شان بايد بروند. دوره اسلام و حکومت اسلامى در ايران بپايان رسيده و همراه آن بايد به دوره زن ستيزى٬ اختناق سياسى صد ساله٬ نابرابرى و تبعيض٬ و جامعه طبقاتى پايان داد! *